روزنامه گاردین : گاردین در شماره 11تیرماه خود در رابطه با جوانى که در جریان قیام مردم تهران دستگیر شده و پس از شکنجههاى وحشیانه پس از دو هفته آزاده شده مىنویسد: این جوان 18ساله پس از آن که آزاد مىشود با بدنى خونین به خانه نزد پدرش مراجعه مىکند ولى پدرش که طرفدار احمدىنژاد است به او مىگوید تو منافق هستى و نمىتوانى به خانه بیایى و او اجبارا نزد یکى از دوستانش مىرود.
دوست او مىگوید: وقتى او را دیدم از وضعیت وخیم جسمىاش فهمیدم که به تازگى آزاد شده. کتف و بازویش پارگى داشت. صورتش هم علاوه بر کوفتگى زخم عمیق داشت. استخوانهایش نشکسته بود ولى تمام بدنش ضرب دیده بود. مىخواستم از او عکس بگیرم که نگذاشت. او را پیش دکتر بردم.
دکتر گفت تنها چهارتا از دندانهایش سالم مانده، بقیهاش شکسته. حرفهایش را نمىشد فهمید. دکتر پس از معاینه او گفت برایش چیزى باقى نگذاشتهاند این جوان دیگر نمىتواند به زندگى برگردد و بعد توضیح داد که به دلیل دفعات مستمر تجاوز به او دچار پارگى رکتوم شده و در معرض خونریزى رودهى بزرگ است.
دکتر تمام روز را صرف معاینه او کرد و از دیدن وضعیت بدنى او حالت شوکه پیدا کرده بود و نهایتا با اصرار دکتر او را به بیمارستان بردیم. در بیمارستان به اسم دیگرى پذیرفتندش.
دفترچهى بیمهى کس دیگرى را نشان دادیم. پرستارها گریه مىکردند، و مرتب مىپرسیدند کدام حیوانى او را به این روز انداخته. همراهان سایر مریضها جمع شده بودند ببینند چه بلایى سرش آمده.
در تظاهرات روز دوشنبه دو هفته قبل در شیراز او را دستگیر کرده بودند. در آن تظاهرات جمعى از جوانان درشتاندام سپر انسانى دور تظاهراتکنندگان تشکیل داده بودند. او هم یکى از آنها بوده. مىگفت توانسته بود چندمأمور یگانهاى ویژه را که به مردم هجوم مىبردند، تنبیه کند. ولى درجایى به او حمله مىکنند و روى سرش مىریزند و دستگیرش مىکنند. خود این جوان مىگوید: «بعد از دستگیرى تا شب داخل ماشین مرا حبس کرده بودند. بعد به سلول انفرادى منتقلم کردند. دو روز در سلول انفرادى بودم. مرتباً بازجویىام مىکردند، و به قول خودشان جوجه کبابم مىکردند در این روش از شکنجه دست و پارا به هم مىبندند و از سقف آویزان مىکنند، بعد مىچرخانند و با کابل مىزنند. مستمر مىگفتند اگر همکارى نکنى جوجهکبابات مىکنیم.
«روزى یک وعده غذا مىدادند و وقتى آب براى رفع تشنگى مىخواستیم آب گرم مىدادند. سیلى مکرر جزو مجازاتها بود. در بازجویىها مرتباً مىپرسیدند که آیا از خارج دستور گرفتهام؟ بعد مرا پیش قاضى بردند که قرار بود حکم نهایى را صادر کند. مرا به دو میلیون و پانصد هزار تومان جریمه محکوم کرد و دوسال زندان تعلیقى و تعزیرى. گویا تمامش ظاهرسازى بود. فکر کردم از بازداشتگاه مىبرندم زندان. ولى مرا به جایى فرستادند که اسمش را گذاشتهاند «اتاق گردنکلفتها». چند جوان دیگر هم به سن و سال من آنجا بودند. از یکى از مأمورها پرسیدم که چرا مرا به زندان نفرستادهاند. گفت هنوز چند روزى باید مهمانمان باشى.
«در حین بازجویى از من خواستند که تعهد بدهم و اعتراف کنم. نکردم. گفتند «از دوستانات بپرس که با کسانى که همکارى نمىکنند چه کار مىکنیم». بقیه را هم دوشنبه بیستو پنجم خردادگرفته بودند. نگران بودم که نکند مردم از خیابانها رفته باشند و تظاهرات ساکت شده باشد. با همسلولىهایم مشورت کردم چه کار کنم. هیچکس نظرى نداشت. وسوسه شدم اعتراف کنم ولى نکردم. از روز سوم دوباره شروع کردند به کتک زدن. روز بعد، دوباره بازجویى کردند و ریختند روى سرم. اصرار داشتند که از خارج دستور مىگرفتهام. روز پنجم یا ششم دستگیرى وقتى اعتراف نکردم سه چهار مأمور درشتهیکل که قبلاً ندیده بودیم وارد شدند.
گفتند «ما با گردنکلفتها جور دیگرى رفتار مىکنیم». بعد با حمله به من لباسهایم را پاره کردند و به من تجاوز کردند. آنهم در مقابل سایر بازداشتشدگان. آنها کارى از دستشان برنمىآمد. ولى اعتراض کردند و کتک خوردند. بعد هم به همسلولىهایم گفتند «ببینید ما با گردنکلفتها چه کار مىکنیم». بعد رفتند. «همسلولىهایم بهخصوص یکىشان که سناش بیشتر بود مرا دلدارى مىدادند. مىگفتند آنها مىخواهند با این کار ترا خرد کنند ولى تو مقاومت کن.
گاردین در ادامه این گزارش تکاندهنده به نقل از این جوان شکنجه شده افزود: «در روزهاى بعد به دو هم سلولى دیگرم هم جلو چشمان ما تجاوز کردند و بعد هر روز این کار تکرار شد بهلحاظ جسمى به شدت ضعیف شده بودیم وقتى در برابرتجاوز به هم سلولیم اعتراض کردم آنقدر کتکم زدند که دیگر چیزى نفهمیدم و بعد به سلول انفرادى مرا منتقل کردند. بعد از کتک زدن مداوم مىگفتند «حالا آدم شدى؟ فهمیدى ما با گردنکلفتها چه کار مىکنیم؟ اگر آدم نشوى و اعتراف نکنى که رابط ات براى شرکت در تظاهرات کیست مىفرستیمات عادل آباد بند هم جنس بازها. گفتم رابطى ندارم و خبر تظاهرات را از روى اینترنت گرفتهام و به نظر م کار درستى آمده و شرکت کردهام. ....دوست این زندانى مىگوید وقتى او این صحبتها را مىکرد بارها گریه کرد و فقط به این دلیل حاضر شد بگوید که دنیا بفهمد رژیم آخوندى با کسانى که اکنون در زندانها اسیرند چه میکند.
درباره ی لوگوی وبلاگت بهتر است که تصحیحی انجام شود: به ضد قهرمان در هر درامی آنتاگونیست می گویند که مقابل پروتاگونیست ( قهرمان ) است. اما آنتی گون نام یک زن در نمایشنامه ای از سوفوکی نمایشنامه نویس یونان باستان استُ مربوط به ۲۵۰۰ سال پیش! ممنون
و البته در نگارش لاتین این دو فرقی با هم ندارن ... وقتی این بلاگ رو ساختم خواستم هم تلنگری به ارسطو زده باشم و هم به سوفوکل ... مغسی ...
سلام مه هوندم و ای نمایش اومدی و به شما تبریک اگم به خاطر طراحی زیبای بروشور و جایزه گفتن . تنها اشکال ای نمایش ایهسته که دود سیگار به خیلی و مریض ایکه و مه به شخصه شاهد هسترم که دو نفر خیلی حالش و بد بو . ولی در کل نمایش جالبی هسته مه با اجازه به شما لینک امکه یا حق ........
مغسی ... مه تو شروع نمایش شرایط توضیح ام دا و حق انتخاب هسته ... بازم مغسی ...
وقتی بعد از شش سال برگزاری جشنواره تئاتر فردا همه چیزش برعکس می شه خوب معلومه وقتی یکی مثل رضا آشفته بیاد فکر می کنه اینجا هیچکی هیچی حالیش نیست آقا رضای آشفته وقتی خودت ایجوری داوری میکنی انتظار نداشته باش سالهای بعد اینجا تئاتر ببینی ولی اگه دوست داری رقص و دهل ببینی میتونی تشریف بیاری میناب بچه ها در خدمتن جالبه تو جلسه نقد و بررسی وقتی تعجب می کردی که با این همه سابقه تئاتر میناب چرا نمایشها اصلا درام نیستن آقای سایبانی گفت یکی از دلایل اصلی نوع انخوابی است که داوران در جشنواره ها می کنند و جالبتر این که خود شما هم همان گونه انتخاب کردید. نمایشی را به عنوان اثر برگزیده جشنواره انتخاب کردید که زمان اجرای آن نصف هنرمندان تئاتر سالن را ترک کردند. حالا لطف میکننید به ساکنان این جزیره از تمدن کره زمین دور افتاده درباره تئاتر کامنت میگزارید
مغسی ... و تو همون جلسه من گفتم که موضوع اصلی نوع اجراست و نه انتخاب متن ... دعوایی که بر سر انتخاب داوران بوجود اومد فک کنم همچنان ادامه داشته باشه ... و من شما رو به جا نیاوردم! ...
محمود احمدی نژاد در شرایطی که حتی پس از تنفیذ و تحلیف نتوانسته است صدا مخالفان خود را خاموش نماید و همچنان با عنوان دولت کودتایی شناخته می شود شش وزیر را برای کابینه خود معرفی کرد. از این شش وزیر دو نفر زن هستند. همچنین دو نفر از وزرا دارای پرونده قضایی می باشند. محرابیان به جرم جعل محکوم شده و فاطمه آجرلو به جرم نشر اکاذیب به دادگاه فراخوانده شده است. جالب آنکه در جعل و تقلب در ثبت یک اختراع و انتشار کتابی با آن عنوان نه تنها علی اکبر محرابیان، وزیر صنایع و خواهر زاده محمود احمدی نژاد، که شخص رئیس دولت نهم نیز مشارکت داشته است. اما از سوی دیگر آیا انتخاب این دو وزیر زن به معنای حرکت جامعه به سوی به رسمیت شناختن حقوق زنان و رفع تبعیض های جنسیتی است؟ در حالی که همچنان فعالان حقوق زنان تحت آزاد و اذیت و در خطر زندان قرار می گیرند، قانون سهمیه بندی جنسیتی در دولت احمدی نژاد تصویب شده و نگاه احمدی نژاد و هوادارانش به زن تحقیر آمیز است، انتخاب زنانی که از زن بودن خود آزرده اند و آنرا همچون عذابی می پندارند، چه حاصلی در پی خواهد داشت. سوابق و دیدگاه های زنان کابینه احمدی نژاد بر این نکته تاکید دارد که در مرام آنها نه به واسطه زن بودن که بخاطر تشابهه رفتاری به مردان صلاحیت لازم را برای تصدی مسوولیت پیدا کرده اند. در باور این زنان ، همچنان آنها نیازمند قیمند و سایه مردی دیگر ، حالا این مرد در کابینه محمود احمدی نزاد است ، می توانند اظهار وجود نمایند. هیچکدام از این زن سابقه فعالیت برای حقوق زنان را ندارند و بر عکس در جهت تحدید زنان گام برداشته اند و این موضوع است که در نگاه ضد زن هواداران دولت احمدی نژاد نقطه مثبت محسوب می گردد. پوپولیسم احمدی نژادی نیز در انتخاب این زنان نقش مهم و برجسته ای داشته است. وی سعی کرده است جای خالی زن قدرتمند در کنار خود، انچنان که میر حسین موسوی زهرا رهنورد را در کنار خود دارد، با انتخاب چند وزیر زن پر نماید. در حالی که بنظر نمی رسد در مقایسه با نرم انتخاب وزرا هیچکدام این زنان به واقع شایستگی انتخاب شدن برای وزارتخانه های مورد نظر را داشته باشند. گرچه نگاهی به ترکیب کابینه ی قبلی احمدی نژاد موید این واقعیت است که بدون توجه به مرد و یا زن بودن وزرا، ظرفیت دولت وی تنها گنجاییش مدیران بی تدبیر و کم بینه را دارد که قدرت عرض اندام در برابر احمدی نژاد را نداشته باشند. نگاهی به شش وزیر معرفی شده عیان کننده واقعیتی دیگر نیز هست. دولت کودتایی دهم ، دولتی یک نفره خواهد بود. دولتی با بیست چند وزیر تشریفاتی. احمدی نژاد رویای ریاست جمهوری مطلقه دارد.
مشاور رییس جمهور صاحب عزا را اشتباهی گرفت شادروان افشاری با گلایه از مسولان فارس گفته بود تمام هزینه های بیمارستانی را که بیشتر از 30 میلیون تومان بوده است را به خاطر نداشتن بیمه به صورت آزاد پرداخت کرده است. با وجودآنکه شادروان «عطا افشاری» یک سال پیش ازخبرگزاری فارس اخراج شد ،«علی اکبر جوانفکر »مشاور مطبوعاتی رییس جمهور در پیامی خطاب به مدیر عامل فارس درگذشت خبرنگار اخراجی این خبرگزاری را تسلیت گفت.
به گزارش« شفاف» این پیام در حالی خطاب به مدیر عامل فارس صادر شد که شادروان عطا افشاری در شهریور سال گذشته به رغم آنکه تا پا یان سال 87 با خبرگزاری« فارس» قرارداد رسمی امضا کرده بود به دستور «مقدم فر»مدیرعامل خبرگزاری فارس از این خبرگزاری اخراج شد و بلا فاصله پس از اخراج حق بیمه وحقوق ماهیانه وی قطع شد .
این اخراج در حالی صورت گرفت که براساس قانون کار مسولین خبرگزاری موظف بودند حق بیمه افشاری را را تا پایان سال به بیمه پرداخت کنند ولی این خبرگزاری از این کار اجتناب ورزیدند .
شادروان افشاری که بعد از اخراج مبتلا به سرطان گوارش بود بعد از اخراج بارها به مسولین فارس پیغام داد که به خاطر بیماری سختی که دارد حق بیمه او را پرداخت کنند ولی تمام تلاش های آن مرحوم برای راضی کردن مسولین فارس بی نتیجه بود.
دو هفته قبل که جمعی از خبرنگاران رسانه های گروهی کشور جهت عیادت از آن مرحوم به شهر قم رفته بودند، شادروان افشاری با گلایه از مسولان فارس گفت تمام هزینه های بیمارستانی را که بیشتر از 30 میلیون تومان بوده است را به خاطر نداشتن بیمه به صورت آزاد پرداخت کرده است.
این مرحوم عصر روز یک شنبه پس از یک سال درد ورنج ناشی از سرطان گوارش درگذشت
در چند ماه گذشته شما مدعی بودهاید مالکیت مادی و معنوی اثر پرواز 655 IR تحریف شده است. این تحریف چگونه صورت گرفته است؟
در اسفندماه سال گذشته لوح فشردهای به دستم رسید که مرا شگفتزده کرد. شیوه طراحی چندرسانهای آن بهگونهای بود که بیننده تصور میکرد اداره حفظ ارزشها و نشر دفاع مقدس و انجمن هنرهای تجسمی هرمزگان، مولد اصلی آن هستند. در لایهای کمرنگتر نام نگارخانه من به غلط قید شده بود. در حالی که به عنوان طراح جشنواره و اثر اعلام میکنم این 2 نهاد هیچ نقشی در شکلگیری این اثر نداشتهاند. همراهان من که این اثر را شکل دادند همه به اتفاق طی نامهای این موضوع را گواهی کردند.
بله این یک واقعیت است که در ایران چیزی به عنوان کپیرایت هنری هنوز جا نیفتاده است. دلسرد نمیشوید از اینکه کارتان به نام دیگری ثبت شود؟
نسبت به جوانهایی که به من مراجعه میکنند و میخواهند در برنامههای من شرکت کنند سختگیر شدهام. در مقایسه با سالهای قبل که پیرو هر تماس تلفنی به گوشه و کنار ایران سفر میکردم، حالا با شرایط میپذیرم. براحتی هر کسی را به داخل باغم راه نمیدهم. با یکی از دوستان که در اداره ارشاد درددل میکردم به من گفت استادت مرحوم استاد حمیدی گفته بود: «من حرف مفت زیاد میزنم، اما مفتی حرف نمیزنم.» حالا که به گذشته نگاه میکنم میبینم حرف مفتی زیاد زدهام.
گزارشی تکاندهنده از شکنجه دستگیرشدگان
روزنامه گاردین :
گاردین در شماره 11تیرماه خود در رابطه با جوانى که در جریان قیام مردم تهران دستگیر شده و پس از شکنجههاى وحشیانه پس از دو هفته آزاده شده مىنویسد:
این جوان 18ساله پس از آن که آزاد مىشود با بدنى خونین به خانه نزد پدرش مراجعه مىکند ولى پدرش که طرفدار احمدىنژاد است به او مىگوید تو منافق هستى و نمىتوانى به خانه بیایى و او اجبارا نزد یکى از دوستانش مىرود.
دوست او مىگوید: وقتى او را دیدم از وضعیت وخیم جسمىاش فهمیدم که به تازگى آزاد شده. کتف و بازویش پارگى داشت. صورتش هم علاوه بر کوفتگى زخم عمیق داشت. استخوانهایش نشکسته بود ولى تمام بدنش ضرب دیده بود. مىخواستم از او عکس بگیرم که نگذاشت. او را پیش دکتر بردم.
دکتر گفت تنها چهارتا از دندانهایش سالم مانده، بقیهاش شکسته. حرفهایش را نمىشد فهمید. دکتر پس از معاینه او گفت برایش چیزى باقى نگذاشتهاند این جوان دیگر نمىتواند به زندگى برگردد و بعد توضیح داد که به دلیل دفعات مستمر تجاوز به او دچار پارگى رکتوم شده و در معرض خونریزى رودهى بزرگ است.
دکتر تمام روز را صرف معاینه او کرد و از دیدن وضعیت بدنى او حالت شوکه پیدا کرده بود و نهایتا با اصرار دکتر او را به بیمارستان بردیم. در بیمارستان به اسم دیگرى پذیرفتندش.
دفترچهى بیمهى کس دیگرى را نشان دادیم. پرستارها گریه مىکردند، و مرتب مىپرسیدند کدام حیوانى او را به این روز انداخته. همراهان سایر مریضها جمع شده بودند ببینند چه بلایى سرش آمده.
در تظاهرات روز دوشنبه دو هفته قبل در شیراز او را دستگیر کرده بودند. در آن تظاهرات جمعى از جوانان درشتاندام سپر انسانى دور تظاهراتکنندگان تشکیل داده بودند. او هم یکى از آنها بوده.
مىگفت توانسته بود چندمأمور یگانهاى ویژه را که به مردم هجوم مىبردند، تنبیه کند. ولى درجایى به او حمله مىکنند و روى سرش مىریزند و دستگیرش مىکنند.
خود این جوان مىگوید: «بعد از دستگیرى تا شب داخل ماشین مرا حبس کرده بودند. بعد به سلول انفرادى منتقلم کردند. دو روز در سلول انفرادى بودم. مرتباً بازجویىام مىکردند، و به قول خودشان جوجه کبابم مىکردند در این روش از شکنجه دست و پارا به هم مىبندند و از سقف آویزان مىکنند، بعد مىچرخانند و با کابل مىزنند. مستمر مىگفتند اگر همکارى نکنى جوجهکبابات مىکنیم.
«روزى یک وعده غذا مىدادند و وقتى آب براى رفع تشنگى مىخواستیم آب گرم مىدادند. سیلى مکرر جزو مجازاتها بود. در بازجویىها مرتباً مىپرسیدند که آیا از خارج دستور گرفتهام؟ بعد مرا پیش قاضى بردند که قرار بود حکم نهایى را صادر کند. مرا به دو میلیون و پانصد هزار تومان جریمه محکوم کرد و دوسال زندان تعلیقى و تعزیرى. گویا تمامش ظاهرسازى بود. فکر کردم از بازداشتگاه مىبرندم زندان. ولى مرا به جایى فرستادند که اسمش را گذاشتهاند «اتاق گردنکلفتها». چند جوان دیگر هم به سن و سال من آنجا بودند. از یکى از مأمورها پرسیدم که چرا مرا به زندان نفرستادهاند. گفت هنوز چند روزى باید مهمانمان باشى.
«در حین بازجویى از من خواستند که تعهد بدهم و اعتراف کنم. نکردم. گفتند «از دوستانات بپرس که با کسانى که همکارى نمىکنند چه کار مىکنیم». بقیه را هم دوشنبه بیستو پنجم خردادگرفته بودند.
نگران بودم که نکند مردم از خیابانها رفته باشند و تظاهرات ساکت شده باشد. با همسلولىهایم مشورت کردم چه کار کنم. هیچکس نظرى نداشت. وسوسه شدم اعتراف کنم ولى نکردم.
از روز سوم دوباره شروع کردند به کتک زدن. روز بعد، دوباره بازجویى کردند و ریختند روى سرم. اصرار داشتند که از خارج دستور مىگرفتهام. روز پنجم یا ششم دستگیرى وقتى اعتراف نکردم سه چهار مأمور درشتهیکل که قبلاً ندیده بودیم وارد شدند.
گفتند «ما با گردنکلفتها جور دیگرى رفتار مىکنیم». بعد با حمله به من لباسهایم را پاره کردند و به من تجاوز کردند. آنهم در مقابل سایر بازداشتشدگان. آنها کارى از دستشان برنمىآمد. ولى اعتراض کردند و کتک خوردند.
بعد هم به همسلولىهایم گفتند «ببینید ما با گردنکلفتها چه کار مىکنیم». بعد رفتند.
«همسلولىهایم بهخصوص یکىشان که سناش بیشتر بود مرا دلدارى مىدادند. مىگفتند آنها مىخواهند با این کار ترا خرد کنند ولى تو مقاومت کن.
گاردین در ادامه این گزارش تکاندهنده به نقل از این جوان شکنجه شده افزود:
«در روزهاى بعد به دو هم سلولى دیگرم هم جلو چشمان ما تجاوز کردند و بعد هر روز این کار تکرار شد بهلحاظ جسمى به شدت ضعیف شده بودیم وقتى در برابرتجاوز به هم سلولیم اعتراض کردم آنقدر کتکم زدند که دیگر چیزى نفهمیدم و بعد به سلول انفرادى مرا منتقل کردند.
بعد از کتک زدن مداوم مىگفتند «حالا آدم شدى؟ فهمیدى ما با گردنکلفتها چه کار مىکنیم؟ اگر آدم نشوى و اعتراف نکنى که رابط ات براى شرکت در تظاهرات کیست مىفرستیمات عادل آباد بند هم جنس بازها.
گفتم رابطى ندارم و خبر تظاهرات را از روى اینترنت گرفتهام و به نظر م کار درستى آمده و شرکت کردهام. ....دوست این زندانى مىگوید وقتى او این صحبتها را مىکرد بارها گریه کرد و فقط به این دلیل حاضر شد بگوید که دنیا بفهمد رژیم آخوندى با کسانى که اکنون در زندانها اسیرند چه میکند.
امروز دیدم بعد از چند ماه تئاتر دیدم تبریک
مایه خوشهالی ...
خوب شد این اجرا را دیدیم وگرنه تاتر فردا رانفرین میکردیم...
هیچوقت آینده رو نفرین نکن ...
پرونده ششمین جشنواره تئاتر استانی فردا هم بسته شد.
حکایت همچنان باقی است ...
سلام خلیل جان
امشب با دیدن این پوستر عالی از تو ، خیلی خوشحال شدم. طرحی بامفهوم و زیبا طراحی کردی. سپاس.
مغسی حسن جان ...
zanaks har rooz ba aks jadid montazer shomast
http://zanaks.blogfa.com
سلام
موفق باشید و تبریک.
جشنواره تئاتر دیروز میناب
در این وانفسای تئاتر دیروز در استان ، حرکت خوبی بود ...
از فردا که پس فردا دیروز است چیزی بگو
میگم ...
خیلی وقته که لینکی
همیشه مرسی ...
درباره ی لوگوی وبلاگت بهتر است که تصحیحی انجام شود: به ضد قهرمان در هر درامی آنتاگونیست می گویند که مقابل پروتاگونیست ( قهرمان ) است. اما آنتی گون نام یک زن در نمایشنامه ای از سوفوکی نمایشنامه نویس یونان باستان استُ مربوط به ۲۵۰۰ سال پیش!
ممنون
و البته در نگارش لاتین این دو فرقی با هم ندارن ... وقتی این بلاگ رو ساختم خواستم هم تلنگری به ارسطو زده باشم و هم به سوفوکل ... مغسی ...
آنتی گون یا آنتیگونه عنوان نمایشنامه ای از سوفوکل
گفتن شهرستانی هستیم جناب آشفته ... ولی نه خلاف به عرضتون رسوندن ...
سلام مه هوندم و ای نمایش اومدی و به شما تبریک اگم به خاطر طراحی زیبای بروشور و جایزه گفتن .
تنها اشکال ای نمایش ایهسته که دود سیگار به خیلی و مریض ایکه و مه به شخصه شاهد هسترم که دو نفر خیلی حالش و بد بو .
ولی در کل نمایش جالبی هسته
مه با اجازه به شما لینک امکه
یا حق ........
مغسی ... مه تو شروع نمایش شرایط توضیح ام دا و حق انتخاب هسته ... بازم مغسی ...
با اجازه لینک شدی
مرسی
پوستر خیلی خوبیه.یه همچین فضایی رو من کمتر دیده بودم قبلا تو بچه های خودمون.حالمان خوش شد.
امیدوارم همیشه خوشهال باشی ...
حالال یکی بیاد جواب این آقا رضای آشفته رو بده
وقتی بعد از شش سال برگزاری جشنواره تئاتر فردا همه چیزش برعکس می شه خوب معلومه وقتی یکی مثل رضا آشفته بیاد فکر می کنه اینجا هیچکی هیچی حالیش نیست
آقا رضای آشفته وقتی خودت ایجوری داوری میکنی انتظار نداشته باش سالهای بعد اینجا تئاتر ببینی ولی اگه دوست داری رقص و دهل ببینی میتونی تشریف بیاری میناب بچه ها در خدمتن
جالبه تو جلسه نقد و بررسی وقتی تعجب می کردی که با این همه سابقه تئاتر میناب چرا نمایشها اصلا درام نیستن آقای سایبانی گفت یکی از دلایل اصلی نوع انخوابی است که داوران در جشنواره ها می کنند و جالبتر این که خود شما هم همان گونه انتخاب کردید. نمایشی را به عنوان اثر برگزیده جشنواره انتخاب کردید که زمان اجرای آن نصف هنرمندان تئاتر سالن را ترک کردند.
حالا لطف میکننید به ساکنان این جزیره از تمدن کره زمین دور افتاده درباره تئاتر کامنت میگزارید
مغسی ... و تو همون جلسه من گفتم که موضوع اصلی نوع اجراست و نه انتخاب متن ... دعوایی که بر سر انتخاب داوران بوجود اومد فک کنم همچنان ادامه داشته باشه ... و من شما رو به جا نیاوردم! ...
باسلام وآرزوی سلامتی و دل خوش که این روزها غنیمتی بزرگه
لاتیدان
دل خوشی که کمی دوره ... اما منم آرزوی سلامتی دارم ... مرسی ...
تبریک آقای مویدی
مرسی ...
http://ccu-cinema.blogsky.com/
حوزه هنری وارد دور تازه ای از حاشیه ها شد
علی رضایی در آستانه برکناری
از تو تنها شدم با صدای ۲ پدیده موسیقی استان>>http://morook.blogsky.com/1388/05/19/post-18/
فراخوان هشتمین کنگره سراسری شعر و داستان جوان ایران
http://ccu-cinema.blogsky.com/
پس از مدتها شایعه برکناری امیرزاده
اسماعیل تذرو در اتاق مدیرکل
http://www.riverart.net/notes/dialogues2/persian/
http://ccu-cinema.blogsky.com/
کاربران سی سی یو سینما انتخاب می کنند
بهترین هنرمند ۵۰ سال اخیر هرمزگان کیست ؟ چرا؟
حسین احمدی نسب
حسن بنی هاشمی
.
.
.
پوستر خوبی ست... کمتر چنین چیزی دیده می شود...
سلام . ما که نبودیم تاتر رو ببینیم ولی حتما" خوب شده که همه می گن.بابت پوستر هم تبریک
زنان ضد زن و وزرای جاعل! از وبلاگ جمهور
محمود احمدی نژاد در شرایطی که حتی پس از تنفیذ و تحلیف نتوانسته است صدا مخالفان خود را خاموش نماید و همچنان با عنوان دولت کودتایی شناخته می شود شش وزیر را برای کابینه خود معرفی کرد.
از این شش وزیر دو نفر زن هستند. همچنین دو نفر از وزرا دارای پرونده قضایی می باشند. محرابیان به جرم جعل محکوم شده و فاطمه آجرلو به جرم نشر اکاذیب به دادگاه فراخوانده شده است.
جالب آنکه در جعل و تقلب در ثبت یک اختراع و انتشار کتابی با آن عنوان نه تنها علی اکبر محرابیان، وزیر صنایع و خواهر زاده محمود احمدی نژاد، که شخص رئیس دولت نهم نیز مشارکت داشته است.
اما از سوی دیگر آیا انتخاب این دو وزیر زن به معنای حرکت جامعه به سوی به رسمیت شناختن حقوق زنان و رفع تبعیض های جنسیتی است؟
در حالی که همچنان فعالان حقوق زنان تحت آزاد و اذیت و در خطر زندان قرار می گیرند، قانون سهمیه بندی جنسیتی در دولت احمدی نژاد تصویب شده و نگاه احمدی نژاد و هوادارانش به زن تحقیر آمیز است، انتخاب زنانی که از زن بودن خود آزرده اند و آنرا همچون عذابی می پندارند، چه حاصلی در پی خواهد داشت.
سوابق و دیدگاه های زنان کابینه احمدی نژاد بر این نکته تاکید دارد که در مرام آنها نه به واسطه زن بودن که بخاطر تشابهه رفتاری به مردان صلاحیت لازم را برای تصدی مسوولیت پیدا کرده اند.
در باور این زنان ، همچنان آنها نیازمند قیمند و سایه مردی دیگر ، حالا این مرد در کابینه محمود احمدی نزاد است ، می توانند اظهار وجود نمایند.
هیچکدام از این زن سابقه فعالیت برای حقوق زنان را ندارند و بر عکس در جهت تحدید زنان گام برداشته اند و این موضوع است که در نگاه ضد زن هواداران دولت احمدی نژاد نقطه مثبت محسوب می گردد.
پوپولیسم احمدی نژادی نیز در انتخاب این زنان نقش مهم و برجسته ای داشته است. وی سعی کرده است جای خالی زن قدرتمند در کنار خود، انچنان که میر حسین موسوی زهرا رهنورد را در کنار خود دارد، با انتخاب چند وزیر زن پر نماید.
در حالی که بنظر نمی رسد در مقایسه با نرم انتخاب وزرا هیچکدام این زنان به واقع شایستگی انتخاب شدن برای وزارتخانه های مورد نظر را داشته باشند.
گرچه نگاهی به ترکیب کابینه ی قبلی احمدی نژاد موید این واقعیت است که بدون توجه به مرد و یا زن بودن وزرا، ظرفیت دولت وی تنها گنجاییش مدیران بی تدبیر و کم بینه را دارد که قدرت عرض اندام در برابر احمدی نژاد را نداشته باشند.
نگاهی به شش وزیر معرفی شده عیان کننده واقعیتی دیگر نیز هست. دولت کودتایی دهم ، دولتی یک نفره خواهد بود. دولتی با بیست چند وزیر تشریفاتی. احمدی نژاد رویای ریاست جمهوری مطلقه دارد.
مشاور رییس جمهور صاحب عزا را اشتباهی گرفت
شادروان افشاری با گلایه از مسولان فارس گفته بود تمام هزینه های بیمارستانی را که بیشتر از 30 میلیون تومان بوده است را به خاطر نداشتن بیمه به صورت آزاد پرداخت کرده است.
با وجودآنکه شادروان «عطا افشاری» یک سال پیش ازخبرگزاری فارس اخراج شد ،«علی اکبر جوانفکر »مشاور مطبوعاتی رییس جمهور در پیامی خطاب به مدیر عامل فارس درگذشت خبرنگار اخراجی این خبرگزاری را تسلیت گفت.
به گزارش« شفاف» این پیام در حالی خطاب به مدیر عامل فارس صادر شد که شادروان عطا افشاری در شهریور سال گذشته به رغم آنکه تا پا یان سال 87 با خبرگزاری« فارس» قرارداد رسمی امضا کرده بود به دستور «مقدم فر»مدیرعامل خبرگزاری فارس از این خبرگزاری اخراج شد و بلا فاصله پس از اخراج حق بیمه وحقوق ماهیانه وی قطع شد .
این اخراج در حالی صورت گرفت که براساس قانون کار مسولین خبرگزاری موظف بودند حق بیمه افشاری را را تا پایان سال به بیمه پرداخت کنند ولی این خبرگزاری از این کار اجتناب ورزیدند .
شادروان افشاری که بعد از اخراج مبتلا به سرطان گوارش بود بعد از اخراج بارها به مسولین فارس پیغام داد که به خاطر بیماری سختی که دارد حق بیمه او را پرداخت کنند ولی تمام تلاش های آن مرحوم برای راضی کردن مسولین فارس بی نتیجه بود.
دو هفته قبل که جمعی از خبرنگاران رسانه های گروهی کشور جهت عیادت از آن مرحوم به شهر قم رفته بودند، شادروان افشاری با گلایه از مسولان فارس گفت تمام هزینه های بیمارستانی را که بیشتر از 30 میلیون تومان بوده است را به خاطر نداشتن بیمه به صورت آزاد پرداخت کرده است.
این مرحوم عصر روز یک شنبه پس از یک سال درد ورنج ناشی از سرطان گوارش درگذشت
نقد آثار تئاتر فردا و حضور اجاری تماشاگر را درلینک روزانه ماهی بالی بخوانید
چه پوستر قشنگی چه اسمه با مزه ای
شب شعر شهریور . شبی با بودنهای ساجده
ساعت 21 . چهارشنبه شب . فرهنگسرای طوبا . سالن فرهنگ
سلام .
کیوسک افتتاح شد .
با حضور گرمتون ما رو خوشحال کنید .
آنـــــــکه مسـت آمـد و دسـتی به دل مـا زد و رفـــت
در ایــــــن خـانـه نـدانـــم به چـه سـودا زد و رفـــت
خــــــــواست تــنـهـایـی مـا را بــه رخ مـا بـکـشـــــد
تـــــنـــه ای بـــر در ایــن خـــانــه تنها زد و رفــــت
حرکت
خاک خاک خاک خاک خاک خاک ...یا؟
سلام
بروزم
با تبادل لینک موافقی؟
انگارش
پنجرهی ادبیات هرمزگان
انگارههای شاعران و نویسندگان
http://www.riverart.net/hormoz/local_art/persian/
http://www.riverart.net/khabar/
http://www.jamejamonline.ir/newstext.aspx?newsnum=100916859425
در چند ماه گذشته شما مدعی بودهاید مالکیت مادی و معنوی اثر پرواز 655 IR تحریف شده است. این تحریف چگونه صورت گرفته است؟
در اسفندماه سال گذشته لوح فشردهای به دستم رسید که مرا شگفتزده کرد. شیوه طراحی چندرسانهای آن بهگونهای بود که بیننده تصور میکرد اداره حفظ ارزشها و نشر دفاع مقدس و انجمن هنرهای تجسمی هرمزگان، مولد اصلی آن هستند. در لایهای کمرنگتر نام نگارخانه من به غلط قید شده بود. در حالی که به عنوان طراح جشنواره و اثر اعلام میکنم این 2 نهاد هیچ نقشی در شکلگیری این اثر نداشتهاند. همراهان من که این اثر را شکل دادند همه به اتفاق طی نامهای این موضوع را گواهی کردند.
بله این یک واقعیت است که در ایران چیزی به عنوان کپیرایت هنری هنوز جا نیفتاده است. دلسرد نمیشوید از اینکه کارتان به نام دیگری ثبت شود؟
نسبت به جوانهایی که به من مراجعه میکنند و میخواهند در برنامههای من شرکت کنند سختگیر شدهام. در مقایسه با سالهای قبل که پیرو هر تماس تلفنی به گوشه و کنار ایران سفر میکردم، حالا با شرایط میپذیرم. براحتی هر کسی را به داخل باغم راه نمیدهم. با یکی از دوستان که در اداره ارشاد درددل میکردم به من گفت استادت مرحوم استاد حمیدی گفته بود: «من حرف مفت زیاد میزنم، اما مفتی حرف نمیزنم.» حالا که به گذشته نگاه میکنم میبینم حرف مفتی زیاد زدهام.
1-http://www.riverart.net/newlife/persian/
2-http://www.riverart.net/paradise/education/
3-http://www.riverart.net/newlife/